Tuesday, October 24, 2006

اعتراض به حکم پرونده ششم خرداد

بسمه تعالی

اعتراض به حکم پرونده ششم خرداد

شماره ثبت ٢٩⁄۰۷⁄١٣٨٥

ریاست محترم دادگاه تجدید نظر استان اردبیل ١٩٣

با سلام:

احترامأ اینجانب عباس لیسانی در خصوص رای صادره برای پرونده کلاسه ٥٤٦-١٠٥⁄٨٥ که از طرف شعبه ١٠٥ دادگاه عمومی جزایی اردبیل که با استناد به مواد مندرج در دادنامه شماره ٦٣٠-٥⁄۷⁄٨٥ ازقانون مجازات اسلامی و تعیین مجازات ١٦ ماه زندان و ٥٠ ضربه شلاق صادر شده است را حکمی غیر حقوقی،غیر عادلانه ،سیاسی و کاملأ ظالمانه دانسته و فاقد پایه و اساس قانونی می دانم، که ذیلأ به استحضار می رسد:

١- در متن حکم صادره اولین اتهام این جانب«شرکت در اخلال در نظم و آسایش و آرامش عمومی جامعه از طریق حرکات غیر متعارف و ایجاد هیاهو و جنجال باشرکت در تجمعات و راهپیمایی غیر قانونی عصر شنبه مورخه ٦⁄٣⁄٨٥ در سطح شهر اردبیل»

الف- طبق اصل بیست و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران”تشکیل اجتماعات و راه پیمائیها،بدون حمل سلاح،به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است”. با وجود این اصل صریح قانون اساسی وبا توجه به نحوه و علّت حضور مردم در آن حماسه ی ملّی که در اعتراض به اهانت بی شرمانه ی تریبون رسمی و دولتی (روزنامه ایران) به ساحت مقدّس ملّت تورک انجام شد نه تنها غیر قانونی نبود، بلکه قانونی ترین،محقترین، نجیبانه ترین و مسالمت آمیز ترین عکس العملی بود که به جرات می توان گفت تنها شایسته ی ملتی متمدن،بزرگمنش،صبور و نجیب تورک آذربایجان بود که آمران،عاملان و تمامی مجرمان را فرصتی دیگر بخشید.

ب- در قسمتی از اتهامات آمده است« شرکت در اخلال در نظم و آسایش و آرامش عمومی جامعه از طریق حرکات غیر متعارف و ایجاد هیاهو…» متاسفانه قاضی و عوامل تاثیر گذار بر حکم صادره چنان در گرداب عطش محکوم نمودن گرفتار گشته اند،که متوجه نیستند اتهام مطروحه به هیچ عنوان نمی تواند بر قیام مقدّس ششم-خرداد-هشتادو پنج مصداقیّت داشته باشد. زیرا فلسفه حضور و شرکت چند صد هزار نفری مردم اردبیل در آن حماسه ی عظیم و تاریخی به مانند دیگر شهرهای آذربایجان و مناطق تورک نشین ، نه«اخلال در نظم» که برای ایجاد نظم و آسایش و آرامش بر عموم ملت آذربایجان و پایان دادن به آنارشیزم موجود، که در نتیجه ی فقد امنیت فرهنگی و اقتصادی در جغرافیای سیاسی ایران برای ملل غیر فارس به ویژه ملّت تورک بود.

٢- دیگر اتهام اینجانب در حکم صادره چنین آمده است«معاونت در تخریب و تحریق عمدی اموال عمومی دولتی و خصوصی از طریق تحریک و ترغیب و تشویق افراد و برانگیختن احساسات تجمع کنندگان غیر قانونی مورخه صدرالذکر که نهایتا منتهی به تخریب و تحریق نزدیک به شصت و شش بانک دولتی و خصوصی ایراد خسارت به اتومبیلهای عبوری متعلق به مردم خصوصا خودروهای با پلاک انتظامی تهران و فروشگاه رفاه و تحریق پاسگاه راهنمای و رانندگی در سطح شهر اردبیل»

الف- در تعریف جرم آمده است:فعل یا ترک فعلی که قانون مقرر کرده باشد وهمچنین عناصر تشکیل دهنده ی جرم عبارتند از: مادی- معنوی و قانونی که فقد یا خلاء هر کدام از این عناصر مانع از اطلاق جرم بر فعل یا افعال متهم می باشد.

واژه ی معاونت فارغ از معنای لغوی،در اصطلاح حقوقی به آمر و محرک به فعل یا افعال گویند که در اتهام دوم اینجانب بر آن تاکید شده است.

چنانکه همگان می دانند در عصر ششم خرداد سال جاری بیش از دویست هزار نفر از مردم غیور و آگاه اردبیل در اعتراض به چاپ کاریکاتوری توهین آمیز به ملّت بزرگ تورک، همانند دیگر نقاط آذربایجان به صورت خود جوش و سیل آسا در خیابانها حضور یافتند تا با اعتراضی مدنی و با رعایت روح مسالمت جوی ملّت آذربایجان، با دادن شعارهای مدنی اعمال نژاد پرستان فارس را محکوم نمایند که در این فاصله زمانی اینجانب به خواستهای مکرر مردم حاضر سر فرود آورده و اقدام به سخنرانی هایی در محکوم نمودن مظالم فرهنگی و اقتصادی که طی یک قرن بر ملّت مظلوم آذربایجان رفته است و با تاکید بر اینکه این اعتراض و خروش عظیم نه فقط بر کاریکاتوری موهن، که بر سیاستهای شوونیستی حاکمان فارس میباشد،ایراد نمودم.

اما متاسفانه به مانند همیشه ی تاریخ عاملان جور، منطق را برنتابیدند و با وارد نمودن نیروهای سرکوبگر غیر بومی به عرصه، اقدام به سرکوب مردم بی دفاع با تمامی ابزار از جمله باتوم ،چماقهای مخصوص،گازاشک آور و با شلیک تیرهایی آن فضای مدنی را به صحنه جنگ مبدل نمودند.

هر چند فعل معاونت در آن حرکت وسیع و بسیط کاملأ غیر ممکن می بود اما چون تصمیم گیرندگان پرونده سخنرانی ها و دیگر حرکات من را دلیل بر این مدعا آورده اند باید بدانند که تمامی افعال اینجانب از جمله سخنرانی هایم در محضرمقدس مردم آگاه و تیزبین اردبیل اتفاق افتاد و اکثریت حاضران شاهدند که تمامی تلاش اینجانب برای فرو نشاندن خشم ملّت بود که تا لحظه هجوم نیروهای سرکوبگرتقریبأ موفق بودم .

حال اگر تصمیم گیرندگان بر پرونده بدون ارائه دلیل و سند (فیلم و صدای سخنرانی اینجانب ) بر ادعای خود، تلاش نمایند اینجانب را در چهار دیواری دادگاههای غیرعلنی محکوم نمایند،اعلام می نمایم اگر لازم بدانم ،شاهدان چند ده هزار نفری در ششم خرداد را برای شهادت بر حقیقت به خیابانهای منتهی به دادگاه فرا خواهم خواند، زیرا ملت بزرگ آذربایجان درهیچ مقطع تاریخی فرزندان فدایی خود را تنها نگذاشته است.

البته امروز نه فرزندان حق طلب آذربایجان ،بلکه آنانی باید محاکمه و مجازات شوند که تلاش دارند با هر وسیله ی ممکن فرهنگ و اقتصاد ملت آذربایجان را به نابودی بکشانند،آنانی که موجبات سُخره،تحقیر و توهین بر ملّت تورک را در رسمی ترین تریبون دولتی(روزنامه ایران) فراهم آوردند.

و آنانی باید محاکمه و مجازات شوند که بعد ازآن توهین بی شرمانه نه تنها به خود زحمت ندادند تا از محضر مقدس ملّت تورک آذربایجان عذر خواهی نمایند بلکه فرمان سرکوب ملت آذربایجان را صادر نمودند، که با شهید و زخمی شدن فرزندان بی شمار این ملت به پا خاسته به انجام رسید، این برخورد وحشیانه و ننگین خاطره ی تلخ قتل عام بیش از هفتاد هزار تن از پدرانمان را در بیست و یکم آذر ماه هزارسیصدو بیست پنج زنده نمود که تنها گناهشان خواستن سر فرازی و حقوق انسانی برای ملت آذربایجان بود.

و باید مجازت شوند آنانی که اعتراض مدنی و مسالمت آمیز ملت تورک آذربایجان را به خاک و خون کشیدند و هزاران نفر را با بی رحمانه ترین و وحشیانه ترین روشها در بازداشتگاههای اداره ی اطلاعات و اطلاعات نیروی انتظامی تحت شدید ترین نوع ضرب و شتمها ،آزار و اذیتها و شکنجه های فیزیکی و روحی قرار دادند و این همه، تکرار پیام شوم و همیشگی نژادپرستان فارس برملّت تورک آذربایجان است که تو آذربایجانی اگر یوغ بردگی من فارس را به گردن بکشی حقّ حیات خواهی داشت اما اگر روزی به خود جرات بدهی و هوس آن کنی که حیاتی شرافتمندانه با قامتی راست داشته باشی حسابت با سُرب داغ و شکنجه و چماق است .

ملّت آذربایجان می تواند ببخشد اما نمی تواند فراموش کند آنانی را که در نیمه ی اوّل خرداد ماه برده وار جسم و اندیشه ی خود را در خدمت فاشیزم فارس قرار دادند و کمر همّت به بدترین همّت ها یعنی سر کوب ملت به پا خاسته ی خود بستند. و چه آسان و ارزان پشت به ملّت خود کردند آن” بسیجی و سپاهی” که بازیچه ای بیش نبودند در دست سیّاسانی که این قشر از فرزندان آذربایجان را، ابزار سیاست سخیف و مُلوّث مردم برعلیه مردم خود قرار دادند.

آری ملّت آذربایجان می تواند ببخشد اما فراموش نمی کند آن صدای درد آور و جانکاه را، یعنی صدای شکستن استخوان برادری آزاد و بیدار به دست برادری اسیر و مسخ شده ی شوونیزم فارس و ننگ ابدی باد آن سیاست شومی را که ملتی را به دست فرزندان نا آگاه و الینه شده ی خود اسیر و سر کوب می نماید.

آری ملت بزرگ آذربایجان نه تنها خاطیان بلکه خائنان را نیز می تواند ببخشد،اما اگر پیام نیمه ی اول خرداد را درک نموده و به آغوش ملّت خود باز گردند . «فاعتبرو یا اولوا الابصار»

تمامی عوامل زر و زور و تزویر در نیمه اوّل خرداد دست به دست هم داده بودند تا از همگامی فرزندان ساوالان با دیگر مناطق آذربایجان جلو گیری کنند و هر روزی که می گذشت سرمست از پیروزی مبهم خود به همدیگر تبریک می گفتند و به مرکز مخابره می کردند که« در اردبیل هیچ اتفاقی نمی تواند بیافتد » تا اینکه در عصر ششم خرداد با فداکاری دلاوران گم نام این خطه رویاهای شیرین خود باخته گان و مانقورتها در هم شکست و فرزندان ساوالان نشان دادند که در صیانت از کیان و شرف ملت تورک در چهار چوب حرکت دموکراتیک و مدنی، حتّی قادر به سبقت گرفتن از دیگر مناطق آذربایجان نیز هستند.

آری علی رغم تمامی دسیسه ها فرزندان ساوالان اعتماد به نفس و غرور ملی باز یافته ی خود را با وقار و صلابت تمام به نمایش گذاشتند و به همّت والای خود موجبات آشکار شدن ماهیت ضد تورک و فاشیستی برخی از مسئولین و چهره های استان را فراهم آوردند ،از جمله می توان از واعظ جمعه ی شهر اردبیل(سیّد حسن عاملی) سخن به میان آورد، واعظی که در هر خطبه از وعظ خویش ،خود و دیگران را به تقوی دعوت می کند، در عرصه ی عمل و امتحان و انتخاب، سیرتی متفاوت از صورت به نمایش گذاشت.

نقشی که واعظ جمعه ی شهر در سرکوب بیرحمانه ی مردم به پا خاسته و حق طلب اردبیل در ششم خرداد و بعد از آن حماسه ی تاریخی ایفا نمود بر همگان واضح است ،او بود که از تمامی ابزار حکومتی و فن بیان آنچنانی خود سود جُست تا فرزندان بیدار ساوالان را در مقابل بی شرمانه ترین و ناجوانمردانه ترین هجوم فرهنگی به انفعال بکشاند و اوبود که تلاش نمود در افکار عمومی فرزندان مبارز و شرافتمند این ملّت را مزدور و عامل بیگانه معرفی نماید و باز او بود که با وارونه نشان دادن حقیقت و تبلیغ سوء بر علیه فعالان حرکت ملّی آذربایجان، “بسیج و سپاه” را که خود نیز قربانی سیاستهای تبعیض نژادی و شوونیستی مرکز نشینان می باشند را ترغیب و تهییج نمود تا خون برادر بریزند و شرمنده و رو سیاه آنا وطن خود باشند .

و این همه برای آن بود که تا صدای آزادی خواهانه و به حق آذربایجان را خاموش کنند، چه خام و خود فریبند آنانی که خیال می کنند خروش حق طلبانه ی ملتی را می توان با چماق و شکنجه و گلوله خاموش کرد،چنانکه در یکی از دفاعیاتم در سالهای قبل به کرّات نوشتم که:
« ملت بزرگ آذربایجان خاموش نخواهد ماند »

و علل آن را به اختصار بیان نمودم و امروز با اطمینان قلبی کامل اعلام می نمایم که:

« ملّت بزرگ آذربایجان آزاد خواهد شد»

زیرا حماسه ی بی بدیل خرداد بشارت از آن دارد .

زیرا علی رغم قتل عامهای نژادی و فرهنگی که در طول یک قرن گذشته توسط فاشیزم فارس بر این ملت رفته است امروز شاهد توانمند تر شدن حضور مادی و معنوی این ملت در میان ملل دیگر هستیم و این خبر حاکی از شکست سیاستهای نژاد پرستانه ای که به صورت سیستماتیک بر ملت آذربایجان رفته است می باشد. ودر دیگر دفاعیاتم بر این مهم تاکید نمودم که:

« اگربه جای برخورد صحیح با حرکات مدنی ملت آذربایجان،روشهای نا معقول در پیش گرفته شود، با چشمان خود روزی را می بینم که با وزیدن کوچکترین نسیم موافقی، خاکستر از روی آتش زدوده و آتشفشان عظیم ملت آذربایجان سر بر خواهد آورد و آن روز کاخهای ظلم و تبعیض و آپارتاید فرو خواهد ریخت و این فرمان تاریخ است.»اگر آن روز مستی قدرت و تکبّر شوونیستی، گوشها را سنگین نموده بود تا نشنوند و با “حماسه خرداد” دنیای پر زرق و برقشان را تیره و تار ببینند، شاید امروز فرصت باقی مانده را درک واین سخنان را جدّی بگیرند!!!. «فاعتبرو یا اولوالابصار»

حماسه تاریخی خرداد پیش لرزه ای بود ازآن آتشفشان موعود که اگر شنیده نشود،با انفجاری بس عظیمتر و مهیبتری ، اوقیانوس ملّت تورک آذربایجان به حرکت در خواهد آمد و نه با امواج که با سونامی های بنیان کن، کاخهای نژاد پرستی و آپارتاید قرون وسطایی فارس را از تهران ریشه کن و به اعماق کویر،همان سرزمین گذشتگانشان هدایت خواهد نمود.

و سخن آخر اینکه تاریخ مبارزاتی ملّت آذربایجان ثابت کرده است که هر زمان این ملت بزرگ برمهمی اراده نموده، با قدرت تمام بر آن دست یافته و هیچ نیرویی توان بازدارندگی در مقابل آن را نداشته است و امروز نیز چنین خواهد بود و بر عاقلان است که آزموده را نیازمایند و دست ازآزارو اذیت و زندانی کردن فرزندان مبارز این ملت بردارند که نتیجه ای برای آنان در بر نخواهد داشت جز پُخته و بُرّنده تر شدن فرزندان تاریخ ساز آذربایجان .

چکیج آلتیندا محقّر ازیلیر گونلرجه
بیر دمیر پارچاسی بیر تیغ مهیب اولماق ایچین

عباس لیساني ٢٩⁄۰۷⁄١٣٨٥

0 Comments:

Post a Comment

<< Home